توصیف چند لایه: به سوی نظریه توصیفی فرهنگ

ساخت وبلاگ

توصیف چند لایه: به سوی نظریه توصیفی فرهنگ

خلاصه از سیدمصطفی سیدرنجبرسقزچی(دانش آموخته کارشناسی ارشد جامعه شناسی دانشگاه تبریز) و هادی بهاری دانشجوی ترم یک کارشناسی ارشد مردم شناسی دانشگاه علامه طباطبایی

نام درس: روش تحقیق          نام استاد: خانم دکترنفیسی

بند 1

هر نظریه ای که پیدا می شود و توانایی این را دارد که به صورت جامع موضوعات را تبیین کند در ابتدا طرفدارانی هم پیدا می کند و همه می خواهند که براساس آن نظریه به دنیای خودشان نگاه کنند. اما پس از اینکه این اندیشه برایمان روشن شد و به بخشی از خزانه دانش عمومی مبدل گشت رفته رفته از اهمیت آن کاسته می شود چون آن نظریه یا اندیشه نمی تواند همه امور را تبیین کند و البته بعضی از افراد به آن دلبسته می شوند. در رابطه با تعریف مفهوم فرهنگ نیز چنین موضوعی مصداق پیدا می کند مانند تایلردر تعریف فرهنگ به قول کلاکهون تعاریف متعددی دررابطه با مفهوم فرهنگ در زمینه ها و شرایط گوناگون وجود دارد نه فقط یک نوع تعریف کلی از مفهوم فرهنگ. از این رو تحلیل فرهنگی نوعی علم تجربی نیست که در جست و جوی قانون باشد. بلکه به قول ماکس وبرکه نویسنده کتاب هم با ایشان هم آواز می باشد تحلیل فرهنگ علمی تفسیری در جست و جوی معناست. تفسیر نمودهای اجتماعی در ذهن کنشگران و... و نگاه به پدیده های فرهنگی از زبان و خود متن و پدیده ی مورد نظر نه از نظر کسی که به هر نحوی آن پدیده فرهنگی مورد مشاهده و بررسی قرار می دهد.

بند 2

در علوم اجتماعی و برای فهم علم لازم نیست که به اندیشه ها تئوری ها و یافته های آن بپردازیم بلکه باید به این بنگریم که دست اندرکاران آن علم در عمل چه کاری انجام می دهند. و در کلاس درس هم این مورد را برایم گوشزد فرمودید.

در انسان شناسی یا انسان شناسی اجتماعی هم کاری که انجام می شود به نوعی مردم نگاری است. و از طریق آنچه مردم نگاری در عمل انجام می دهد می توان به  ماهیت تحلیل انسان شناختی به عنوان نوعی دانش پی برد. آنچه که در مردم نگاری مهم است به قول گیلبرت رایل نوعی فعالیت خاص فکری یا همان توصیف چند لایه می باشد. و منظور از توصیف چند لایه ماهیت کار یک اندیشه گرا، اندیشیدن و باز اندیشیدن و اندیشیدن اندیشه ها هستش در فهم کنشگران اجتماعی و درک آن کنش در زمینه های اجتماعی و فرهنگی خود. به عنوان مثال کنش بوق زدن رانندگان اگر یک نگاه سطحی و ظاهری داشته باشیم از کنش بوق زدن رانندگان همه رانندگان فقط بوق می زنند اما اگر عمیق تر وارد لایه های درونی آن کنش بشویم به لحاظ فرهنگی و توصیف چند لایه آن بوق زدن در موقعیت ها وشرایط خاص معانی متفاوتی پیدا می کند گاهی در برخی شرایط به عنوان نشانه اعتراض گاهی به عنوان نشانه سلام کردن گاهی به عنوان نشانه شادی گاهی به عنوان نشانه طرفداری یا نشانه احترام و همدردی با عابرین و... تلقی می شود.

بند 3

این که فرهنگ عینی است یا ذهنی و همراه با مبادله اهانت های روشنفکرانه اعم از آرمان گرا، مادی اندیش، ذهن گرا، رفتارگرا، برداشت گرا، اثبات گرا همگی براساس کژفهمی از فرهنگ بوده و نگاهی تقلیل گرایانه از فرهنگ فقط در یک نوع نگاه و مکتب فکری است. در حالی که مفهوم فرهنگ با توجه به زمینه ی مطالعه آن می تواند هم پدیده ای عمومی(به علت عمومی بودن معنا) و هم پدیده ای خصوصی(معمای کامل بودن هر انسانی نسبت به انسان دیگر) باشد.  و به طور کلی فرهنگ پدیده ای چند بعدی و چند لایه است و نمی توان فرهنگ را با تفسیرهای تک لایه شناخت و تفسیر نمود.

بند 4

هدف انسان شناسی وسعت بخشیدن به پهنه گفتمان انسانی با نگاه استنلی کاو در ارتباط با مطالعه فرهنگ های بیگانه است. فهم فرهنگ یک قوم، آشکار کننده ی هنجارمندی آن قوم است. به زبان ساده تر دیدن چیزها از دیدگاه کنشگر یا همان رهیافت درون فهمانه و تحلیل درون نگرانه و یادآور درون نگری همدلانه ماکس وبر و هربرت بلومر در مکتب جامعه شناسی کنش متقابل نمادین می باشد. و به عبارت دیگر صورت بندی های ما از نظام های نمادین اقوام دیگر باید کنشگرمدارانه باشد.

نوشته های انسان شناختی با توجه به تفسیر اطلاع دهندگان و تنظیم این اطلاعات توسط انسان شناس، خودشان تفسیرهای رده دوم یا رده سومند. و در واقع تفسیرهای رده اول تنها به دست فرد بومی به دست می آید چون که این تفسیر بخشی از فرهنگ اوست.

قوت گزارش مردم نگارانه وهمان قابلیت اعتماد یا اعتماد پذیری و ارزیابی کیفیت و نیکویی یافته ها در روش مردم نگاری عمدتاً از معیار اعتبار پاسخ گو یا کنترل توسط اعضا و زاویه بندی برای ارزیابی نهایی یافته ها استفاده می شود(محمدپور، 1392: 113).

یعنی این گزارش تا چه حدی می تواند اتفاق هایی را که درچنین جاهایی رخ می دهند توضیح دهد و از حیرت ما از کنش های نا آشنایی که از زمینه های ناشناخته بر می خیزد کاهش دهد. به سوالی در کلاس مطرح در ارتباط با پایایی و اعتبار در روش های کیفی و خاص در مردم نگاری با توجه به منبع بالا پاسخی داده شده است. راستی آزمایی یا همان ارزیابی از منظر گیرتس کار چندان ساده ای در علم نرم مانند انسان شناسی نیست.

بند 5

تحلیل فرهنگی و استنباط از فرهنگ به عنوان پدیده های ذهنی که سرچشمه گرفته از نیرومندترین افکار نظری انسان شناسی معاصر این خطر وجود دارد که ما را هنگام تحلیل فرهنگی از موضوع شایسته ی بررسی اش که همان منطق غیر رسمی زندگی بالفعل مردم است بیش از پیش جدا کند. و بنابراین در بررسی فرهنگی و مفهوم فرهنگ نباید گرفتار روان شناسی و رفتار گرائی و حتی گرفتار کاستی های شاکله بندی شویم.

در توصیف نظام فرهنگی اعتبار توصیف تنها همان انسجام نیست. نظام های فرهنگی باید حداقل در جه ای از انسجام را داشته باشند که اگر نداشته باشند نمی توان آن ها را نظام نامید.

تفسیر انسان شناختی رخدادها اگر همان خوانش رخدادها باشد نمی توان این خوانش را از آنچه که رخ می دهد عاری کرد این خوانش را لازم است درهمان متن فرهنگی درواقعیت رخ دادگی آن انجام داد.

در بررسی فرهنگ و تفسیر چند لایه آن داستان ها و روایت های مورد بررسی به عنوان واحدهای تحلیل، اساساً گفتمانی اجتماعی به شمار می آیند حتی اگر گفتمان ها در قالب زبان های گوناگون به همان اندازه که به گفتار در می آیند لازم است که با کنش هم تحقق یافته باشند. در واقع یک تفسیر انسان شناختی در برگیرنده کاری است که از چند و چون نوعی گفتمان اجتماعی و تنظیم آن به صورت قابل بررسی می خواهد سر در آورد. مردم نگار گفتمان اجتماعی را می نگارد؛ یعنی آن را که رخدادی در لحظه ای خاص است را به واقعه ای مکتوب مبدل می سازد. به عبارت دیگر نوشتن در واقع معنای کلامی یک رخداد است همان اندیشه محتوا مغز و نه خود آن رخداد. ممکن است فضای معنایی یک رخداد که در قالب نوشتار و مکتوب از طرف انسان شناس در آمده یک معنی خاصی داشته باشد که متفاوت با آنچه معنی یک رخداد در واقعیت باشد. مردم نگار مشاهده می کند. ضبط می کند تحلیل می کند و در واقع به نوعی شهادت متقنی از پدیده ی مورد نظر باشد. که ممکن است پیامدهای ژرف تر از آنچه که در نگاه نخست نشان می دهد داشته باشد. در این روش تحلیل انسان شناختی را به عنوان دستکاری مفهومی واقعیت های کشف شده در نظر می گیرد. یعنی به صورت بازساخت  تحلیل فرهنگی کارش حدس زدن معانی، ارزیابی این حدس ها و نتیجه گیری تبیینی از حدس های بهتر است نه کشف یک حوزه معنایی وسیع و ترسیم چشم انداز بی تجسم آن.

بند 6

توصیف مردم نگارانه دارای ویژگی هایی است که عبارتند از:

1-این توصیف خصلتی تفسیری دارد. 2- این خصلت تفسیری جریان گفتمان اجتماعی را تفسیر می کند. 3- در این خصلت تفسیری از نابودی محتوای گفته شده این گفتمان جلوگیری می شود و به گونه ای قابل بررسی تثبیت می یابد. 4- توصیف مردم نگارانه همچنین خصلتی ریزبینانه دارد. این به این معنی نیست که به تفسیرهای انسان شناختی از موضوعات پهن دامنه وجود ندارد.

مزیت مردم نگاری: این است که خصلت های پایدار و بسیار انسانی در محیط های ساده صورت های ساده به خود می گیرد.

در مردم نگاری بر خلاف جامعه شناسی به دنبال تعمیم به کل جامعه نیستیم. تنها اهمیت یافته های انسان شناسی، در خصلت خاص و تفصیلی بودن آن نهفته است.

بند 7

انواع ویژگی های تفسیر فرهنگی:

1-ما به نظریه ای نیاز داریم که بیشتر از علوم دیگر به زمینه اش نزدیک باشد.

2-در انسان شناسی استدلال ها ی کوتاه کارسازند.

3-بررسی های فرهنگی روی بررسی های دیگر بنا می شوند.

4- در بررسی فرهنگی دلالت کننده ها علایمی از دسته های یک علایم نیستند. بلکه کنش های نمادین یا خوشه هایی از این کنش هایند و هدف در بررسی فرهنگ درمان نیست بلکه تحلیل گفتمان اجتماعی است.

کار اصلی نظریه سازی در انسان شناسی ردیف کردن قواعد انتزاعی نیست، بلکه این کار در واقع به دست دادن توصیف های چند لایه و رسیدن به تلفیق دوشادوش شواهد است و نه تعمیم شواهد به چیزی فراسوی آن ها.

نظریه فرهنگی باید هم با واقعیت های گذشته همخوانی داشته باشد و هم بتواند در برابر واقعیت های آینده به طوری عقلانی تاب بیاورد.

وظیفه مردم شناس: 1- کشف ساختار مفهومی که محتوای گفته شده گفتمان اجتماعی را مشخص می سازد. 2- ساخت نظام تحلیلی که می گوید خواص کلی این ساختارها چیستند و چه چیز در آن ها هست که این ساختارها را به عنوان پدیده ای مشخص تعیین می کند. و به آن ها تشخص می بخشد.

مفاهیم دانشگاهی و نظام های بسیار عام  که از دل مردم نگاری مبتنی بر توصیف چند لایه بیرون کشیده شده اند، به این امید که رخداد های صرف به گون های علمی گویا شوند. و هدف گیرتس رسیدن به نتیجه گیری های بزرگ از بررسی واقعیت بسیار کوچک و ریز بافت رسیدن به اظهارنظرهای گسترده درباره نقش فرهنگ در ساخت زندگی جمعی است. به روز کردن الگوهای روابط اجتماعی همان بازتنظیم جهان تجربه شده نیست، زیرا صورت های اجتماعی جوهری فرهنگی دارند.

بند 8

تحلیل انسان شناختی ذاتاً ناکامل است و نمی توان به تهش رسید. در مردم نگاری پایبندی به مفهوم نشانه شناختی فرهنگ و رهیافت تفسیری در بررسی آن، پایبندی به گفته مشهور دبلیو بی گالی است که می گوید، نظر مردم نگارانه اساساً بحث برانگیز است. انسان شناسی یا دست کم انسان شناسی تفسیری، علمی است که نه با کامل کردن و هر چه بیش تر روند اجماع بلکه با بهبود جریان بحث، پیشرفت می کند. آنچه بهبود می یابد، میزان دقت همین بحث ها و جدل هاست. در انسان شناسی باید از ورود به رازپردازی و ذهنیت گرایی  از نظر گیرتس جلوگیری کرد بنابراین در انسان شناسی عینیت وجود دارد اما هر چند که در امور انسانی رسیدن به عینیت به طور کامل امکان ناپذیراست.

منابع

گیرتس، کیلفورد(1399): تفسیر فرهنگ ها، مترجم محسن ثلاثی، تهران، نشرثالث.

محمد پور، احمد(1392): روش تحقیق کیفی ضد روش 1، تهران، انتشارات جامعه شناسان.


جامعه شناسی...
ما را در سایت جامعه شناسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : isocial-mee بازدید : 79 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1400 ساعت: 20:53